کنفرانس امنیتی هرات؛ تکرار تجارب ناکام و امیدهای واهی

آصف ندیم

طرز پرس

8 حوت 1403

5.png

کنفرانس امنیتی هرات که اخیراً در شهر مادرید اسپانیا برگزار شد، بار دیگر بحث‌هایی درباره اولویت‌های واقعی این نشست‌ها و میزان تأثیرگذاری آن‌ها بر وضعیت افغانستان را برانگیخته است. هرچند از یک طرف برگزاری چنین کنفرانس‌ها، فشار‌های دپلماتیک را بالای طالبان وارد کرده و جامعه جهانی را متوجه ساخته است که تنها طالب مالک عام و تام این کشور نیست و افغانستان بخاطر رسیدن به یک ثبات دایمی، نیازمند یک حکومت فراگیر است، اما آیا این کنفرانس واقعیت‌های امروز افغانستان را بازتاب می‌دهد؟ در این نگارش بطور فشرده ابعاد مختلف و کارایی این نشست را به بررسی می‌گیریم.

نادیده گرفتن واقعیت‌های افغانستان

یکی از مهم‌ترین چالش‌های این کنفرانس، فاصله آن از واقعیت‌های زمینی افغانستان بود. در شرایطی که زنان از تحصیل محروم هستند، فقر گسترده، بحران اقتصادی و ناامنی اجتماعی بر زندگی افغان‌ها سایه افگنده است، تمرکز بر موضوعاتی عمومی چون «مبارزه با تروریسم» و «نظم منطقه‌ای و جهانی» بدون پرداختن به مشکلات اساسی مردم، نشان‌دهنده‌ی شکاف میان سیاست‌گذاری‌های بین‌المللی و نیازهای داخلی افغانستان است. در حاشیه رفتن مسائل کلیدی مانند تحصیل دختران، ثبات کشور و تأمین امنیت اجتماعی مردم افغانستان، نیت و اراده‌ی این‌گونه نشست‌ها را زیر سؤال می‌برد.

عدم حضور بازیگران و طرفهای متنازع

یکی از جنجالی‌ترین ابعاد کنفرانس امنیتی هرات در مادرید، غیبت نمایندگان طالبان بود. هرچند دلایل قوی علیه حضور طالبان در چنین نشست‌هایی وجود دارد، اما کنار گذاشتن طالبان باردیگر منجر به اشتباهات مشابه کنفرانس بن در سال 2001 می‌شود و در ضمن کارایی این گفت‌وگوها را تضعیف می‌کند. گفتگوهای فراگیر زمانی معنا پیدا می‌کنند که تمامی طرف‌های درگیر در بحران، حضور داشته باشند. در غیر این صورت، این نشست‌ها به بحث‌های انتزاعی میان چهره‌های دیاسپورا و سیاستمداران غربی محدود می‌شود، بدون اینکه تأثیری بر تحولات میدانی افغانستان داشته باشد.

انتخاب محل نشست؛ فاصله از بستر بحران

برگزاری کنفرانس در مادرید، هرچند از نظر لجستیکی منطقی به نظر می‌رسد، اما فاصله جغرافیایی و سیاسی آن از افغانستان، روند گفتگوها را به یک چارچوب نظری و کم‌اثر محدود کرده است. بحران افغانستان در داخل این کشور جریان دارد، نه در پایتخت‌های اروپایی. گفت‌وگوهایی که در فاصله‌ای دور از محل بحران برگزار شوند، به‌ندرت می‌توانند راه‌حلی عملی برای مشکلات افغانستان ارائه دهند.

تکرار تجربه‌های ناکام؛ نتایج اندک و امیدهای واهی

کنفرانس‌های مشابه در سال‌های گذشته نشان داده‌اند که بدون پذیرش واقعیت‌های جدید، این نشست‌ها تأثیر چندانی بر وضعیت افغانستان نخواهند داشت. طالبان به عنوان یکی از طرفهای اصلی متنازع هستند و نادیده گرفتن آن‌ها مانع از تدوین یک راهبرد عملی و مؤثر خواهد شد. مردم افغانستان شاهد این تجربه ناکام در کنفرانس بن 2001 بودند و همه می‌دانند که با تمام قدرت و حضور نیروهای ناتو، دوباره ناگذیر به خط اول برگشتیم. بنابر این کنار زدن ها و نادیده گرفتن‌ها نه تنها اینکه مشکل افغانستان را حل نمی‌کند، بلکه بیشتر شکننده و پیچیده‌تر می‌سازد. جامعه بین‌المللی و نیروهای سیاسی افغان باید سیاست‌های گذشته را بازنگری کرده و به جای تکرار راهکارهای ناکارآمد، به دنبال شیوه‌های واقع‌بینانه برای تعامل با شرایط موجود باشند.

نتیجه‌

حل بحران افغانستان مستلزم گفت‌وگوی واقعی میان تمام طرف‌ها و پذیرش واقعیت‌های کنونی است. مشکل افغانستان آنقدر هم دشوار نیست که جهت‌های سیاسی و طرفهای متنازع آن را دشوار تعریف می‌کنند. بازگشت به ساختارهای سیاسی گذشته غیرواقع‌بینانه به نظر می‌رسد و نادیده گرفتن بازیگران فعلی که هرچند تحت تحریم باید باشند و چنانچه تذکر رفت، برای عدم حضور آنان دلایل کافی وجود دارد، اما بازهم روند صلح و رسیدن به ثبات را دشوارتر می‌سازد.

اکنون قبل از اینکه راهکاری برای حل بحران افغانستان پیدا شود، نخست لازم است که راهکاری برای چگونه‌گی صحبت با طرف‌های متنازع پیدا شود. نخست باید به این راهکار رسید که چطور میتوان طرف‌های متنازع را دور یک میز جمع کرد و بعد از آن می‌توان به راهکارهای عملی حل معضل و تحکیم ثبات رسید.

بنابر این، تا زمانی که این نشست‌ها بر اساس نیازهای واقعی مردم افغانستان شکل نگیرند، نمی‌توان از آن‌ها انتظار تغییرات اساسی را داشت. برای یافتن یک مسیر پایدار، باید از گفتگوهای انتزاعی فاصله گرفت و راه‌حل‌هایی عملی و منطبق با شرایط موجود افغانستان را تدوین کرد. در غیر آن صورت این نشست نیز به روند ناکام کنفرانس بن و دوحه خواهد پیوست.