گزینش چهره‌های ضد طالبان در کابینه جدید آمریکا؛ ترامپ در پی چیست؟

معراج الدین مجری

طرز پرس

25 عقرب 1403

-1x-1.jpg

طرز پرس: پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در روز چهارشنبه، ششم نوامبر که به برگشت ترامپ به کاخ سفید انجامید، بارِ دیگر سرنوشت منطقه، به‌ویژه افغانستان در رسانه‌ها بازتاب گسترده یافته است.

دونالد ترامپ که اکنون به عنوان چهل‌وهفتمین رییس‌جمهور آمریکا انتخاب شده است، پیش از این از سیاست‌های جو بایدن در مقابل افغانستان انتقاد کرده و خروج نیروهای امریکایی را از این کشور خروج "مفتضحانه" خوانده بود. او که در آغاز سالِ ۲۰۲۵ رسما بر کُرسی ریاست جمهوری تکیه می‌زند، به تازه‌گی چهره‌های جدیدی را برای دولتش معرفی کرده است. حالا پرسش این است که ترامپ  با انتخاب این چهره‌ها در پی چیست؟ در حالی‌که ترامپ خودش معمار موافقت‌نامه‌ی دوحه دانسته می‌شود، آیا در برابر آن توافق‌نامه قرار خواهد گرفت؟ و آیا ترامپ طرفدار دموکراسی، حقوق بشر و درس و تعلیم زنان در افغانستان است و به این موارد علاقه‌مندی نشان خواهد داد؟

پاسخ به این پرسش‌ها هرچند ساده نبوده؛ اما باورها بر این است که سیاست ترامپ صریح و روشن است و به موارد ذکر شده کاری نخواهد داشت و برعلیه مواققت‌نامه‌ی  که خودش در آن دخیل بوده، گامی بر نمی‌دارد. ولی تعیینات اخیر او را برخی آگاهان، سیاست تعامل با طالبان می‌دانند. ترامپ به تازگی به دو کهنه سرباز آمریکایی که سابقه‌ی حضور در جنگ‌های افغانستان را دارند، پست‌های مهمی نظامی را واگذار کرده است. از سویی هم، وزیر خارجه‌ی حکومت ترامپ کسی خواهد شد که پیش از این خواهان قطع کمک‌های نقدی به افغانستانِ زیرِ سلطه‌ی طالبان شده بود. این انتخاب‌ها به نظر می‌رسد که بیش‌تر منافع خودِ آمریکا را در می‌گیرد؛ زیرا خطری را که امروز متوجه آمریکا است، این کشور می‌خواهد به یک نقطه‌ی استراتیژیک دسترسی داشته باشد و از آن طریق به کشورهای رقیب و مخالف خود نزدیک‌تر باشد. و این نقطه جز افغانستان جای دیگری نخواهد بود.

از سوی دیگر، برای دونالد ترامپ اکنون افغانستان در اولویت قرار ندارد؛ ولی به‌خاطر مقابله با رقیبان خود، به‌ویژه چین از هرگونه تلاش دریغ نخواهد کرد تا بتواند قدرت چین را در منطقه کاهش دهد. پس اگر فرض کنیم که آمریکا وارد مسایل افغانستان می‌شود، خالی از سه حالت نخواهد بود.
اول: افغانستان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پایگاه آنان، به منظور نزدیک شدن به کشورهای روسیه، چین و ایران است؛ زیرا این پایگاه می‌تواند راه مداخله استخباراتی و حتی راه حمله به کشورهای یادشده را آسان سازد.
دوم: آسیب‌پذیری افغانستان؛ اکنون افغانستان تحت حاکمیت گروهِی است که با امضای نماینده‌ی آمریکا (زلمی خلیل‌زاد) به قدرت رسیدند. با این حالت آمریکا خیلی آسان‌تر می‌تواند خواست‌های‌شان را با طالبان مطرح کنند و از آنان به‌عنوان ارزان‌ترین جنگ‌جو استفاده کند.
سوم: حادثه‌ی همانند یازدهم سپتامبر رخ دهد و آمریکا به یکباره‌گی وارد افغانستان شود. که این حالت می‌تواند با توجه به منافع واشنگتن ارزیابی شود. پس گفته می‌توانیم که انتخاب‌ چهره‌های جدید در پُست‌های مهمی دولتی از سوی ترامپ، تاثیر مستقیمی در مسایل داخلی افغانستان نخواهد داشت، برعکس این چهره‌ها می‌تواند تعامل با طالبان را بیش‌تر سازند.

از نگاه شخصیتی روان‌شناسی هم، ترامپ یک تاجر است و منافع آمریکا برایش با‌ارزش‌تر است. او در دور نخست ریاست جمهوری اش در چندین مورد با شعار اولویت با آمریکاست، به راحتی پیمان‌های بین‌المللی را نقض کرد و برای شرکای خود خط و نشان کشیده و فاکتور صادر کرده بود. برهمین اساس، او در تعامل با طالبان، در زمان حکومت اشرف‌غنی که ساختار کاملاً غربی داشت، برای آن‌چه پایان دادن بر هزینه‌های گزاف این کشور در افغانستان مطرح شده بود، زمینه‌ مقدمات "گفت‌وگوی دوحه" و توافق با طالبان را مساعد کرد.
بنابر این، با چنین پیشینه‌ی که ترامپ دارد، بر خلاف تصور برخی رسانه‌ها، در دور جدید ریاست جمهوری‌‌اش شاهد رفتارهای هیجان‌انگیزی او در قبال افغانستانِ زیر سلطه‌ی طالبان نخواهیم بود. چنانچه که گفته شد، ترامپ از این‌که سابقه‌ی مذاکره با طالبان را دارد، به‌جای تقابل، احتمالاً شکل‌گیری دور جدید از گفت‌وگوهای که در برگیرنده‌ی دغدغه‌های اقتصادی، امنیتی واشنگتن و ثبات حیات سیاسی طالبان باشد، بیش‌تر است.